نامه های بی جوابم پاسخی جز آه نیست از اطاق مرده دل سوی قلبش راه نیست
گریه های بی صدا را مرهمی جز غم نبود روی موج برکه دل نقشه ای از ماه نیست
اشک چشمم خشک شد در التماس رخصتش خون بگریم زین مصیبت شیوه ای بیراه نیست
گویی از حال من غم دیده مسکین و زار ناجی گمگشته پنهانی ام آگاه نیست
چون نشان از کوی ناپیدای او نایافتم چاره ای جز انعکاس درد دل با چاه نیست
پاسخی نیما اگر از کوی دلبر درنیافت این مصیبت همچو داغ دوریش جانکاه نیست